همانطور که شایسته ارباب نیروهای تاریکی است ، وولاند در لباسهای مختلف ظاهر می شود ، تقابل بین آنها غالباً خنده دار است. تمام گردش های او با تأثیرات نمایشی کاملاً مشخص متمایز می شود: ما اکنون ولاند را شبیه مفیستوفل گوته می بینیم - با یک لباس سیاه و شمشیر - و سپس ، ناگهان ، لباس شب کثیف و وصله ای بر روی شانه او می پوشد. اولین حضور وی در صفحات رمان تحت عنوان یک خارجی که در حوضهای پدرسالار قدم می زند به ویژه به یاد ماندنی است. "او یک کت و شلوار گران قیمت خاکستری بود ، در کفش های خارجی همرنگ لباس. او به طور مشهور برت خاکستری خود را روی گوش خود پیچاند ، زیر بازوی خود عصایی با یک دستگیره سیاه به شکل سر پودل حمل کرد … ". محاسبه یک خارجی در یک آقا خوش پوش کار دشواری نبود: در کشور جوان شوروی ، جایی که کفش و لباس تولید محلی ، مانند غذا ، عمدتا با کارت به دست می آمد ،فقط کسانی که می توانند خیاطی شخصی داشته باشند ، یا نخبگان nomenklatura ، که می توانند چیزهایی از خارج از کشور بیاورند ، می توانند اینگونه لباس بپوشند.
برلیوز فکر کرد: "آلمانی".
"بزدومنی" فکر کرد "یک انگلیسی ،" سلام ، او دستکش گرم نیست.

کت و شلوار ، پیراهن ، کراوات ، ریس | کفش ، افسر خلاق | برت ، گوچی | پین بند لانوین | دستکش ، دندانه دار | چوب دستی ، کوموی لندن | جعبه سیگار طلای آنتیک (1stdibs.com) © سرویس مطبوعاتی
ظاهراً ، این حلقه نیز متعلق به مارگاریتا نیکولاونا ، محبوب استاد بود که بولگاکوف او را "زنی خوش لباس" توصیف می کند. او خیاطی بلد بود و با یک "متخصص بسیار برجسته" خاص که کشف اهمیت ملی داشت ، ازدواج کرده بود. "مارگاریتا نیکولاونا به پول نیازی نداشت. مارگاریتا نیکولاوا می توانست هرچه دوست دارد بخرد.”بولگاکوف نوشت. در رمان ، او را "با کت بهار سیاه" می یابیم ، "دستی در یک دستکش سیاه و سفید با زنگ" ، "کفش هایی با کمان های جیر سیاه و سفید بسته شده با سگک های فولادی" ، "ابروهایی که در امتداد لبه ها در یک نخ جمع شده اند" با موچین "و" فر مو آرایشگری "…
ما تصمیم گرفتیم که آنچه مارگاریتا امروز می تواند در Woland برای توپ انتخاب کند ، تخیل کنیم. در مورد قدیم چیزی به طور قطعی می دانیم: او برهنه بود ، کفش هایی از گلبرگهای گل رز کم رنگ تزئین شده روی پاهای خود ، تاج الماس سلطنتی در موهایش و یک زنجیر سنگین با پودل سیاه بر روی سینه داشت. وقتی کار تمام شد ، او روپوش ابریشمی مشکی به تن داشت.

لباس ، حیدر آکرمان | صندل توسط سوفیا وبستر | Diadem ، Graff | گوشواره های Chaumet | مدالیون عتیقه در طلا ، الماس و مینای دندان (1stdibs.com) | دستبند ، کارتیه | لباس شنل ، والنتینو
ژلا ، موی سرخ زیبایی ابدی برهنه و زخم زشتی بر گردنش ، جادوگر و خدمتکار ولاند بود. با لباس او فقط یک بار ظاهر شد (به جز "پیش بند توری لاس دار و خال کوبی سر سفید" و همچنین کفش های طلایی) در یک جلسه جادوی سیاه در یک نمایش متنوع. "یک دختر مو قرمز با لباس شب مشکی" ، که ناگهان با "لبخند استاد" روی صحنه ظاهر شد ، به عنوان تبلیغات زنده برای اقلام کمد لباس زنان که صدها تماشاگر را اغوا می کند ، عمل کرد.
"کف صحنه با فرشهای ایرانی پوشیده شده بود ، آینه های عظیمی ظاهر شد ، که از طرفین با لوله های سبز روشن شده بودند و بین آینه ها ویترین هایی وجود داشت و تماشاگران در آنها لباس های زنانه و شگفت زده پاریسی از رنگ ها و سبک های مختلف را دیدند. این در بعضی ویترین ها وجود دارد ، در حالی که در برخی دیگر صدها کلاه خانمها ظاهر می شود ، و با پر ، و بدون پر ، و با سگک ، و بدون آنها ، صدها کفش - سیاه ، سفید ، زرد ، چرم ، ساتن ، جیر ، و با تسمه ، و با سنگریزه. مواردی بین کفش ها ظاهر می شد و در آنها لبه های درخشان بطری های کریستالی از نور برق می زدند. کوه هایی از کیف های دستی ساخته شده از پوست درخت خرپا ، جیر ، ابریشم و بین آنها - انبوهی از موارد طویل که از طلا تعقیب شده اند و در آن ها رژ لب وجود دارد.

لباس ، بالمین | کفش ، والنتینو | کلاچ ، شانل | دستبند ، شانل | سربند ، Chaumet
در طول کل کار ، استاد ، نویسنده رمان درباره پونتیوس پیلاتس را فقط در یک بیمارستان روانپزشکی می بینیم ، جایی که می میرد. تمام توصیفاتی که او می پوشید تکرار می شود: "او با لباس بیمارستان بود - با لباس مجلسی ، کفش و کلاه سیاه ، که از آن جدا نشد …" بولگاکوف به ویژه تأکید می کند "کلاه سیاه با حرف" م "روی آن را با ابریشم زرد گلدوزی کرده ، که مارگاریتا با دستان خود آن را به قهرمان دوخته است. ما تصمیم گرفتیم که تصویر استاد را در متن روند ، که اولین فصل نیست ، برای پوشیدن لباس های خانه یا لباس خواب به عنوان بخشی از کمد لباس آخر هفته حدس بزنیم.

روپوش ، شلوار لباس خواب ، لا پرلا | تی شرت کنزو | صندل سنت لوران | کلاه ، برای MECO فشار دهید